انرژيهاي فسيلي بويژه نفت و گاز از آن حيث كه در بيلان انرژي جهان سهم بالايي دارند، جايگاه ويژهاي را در مناسبات بين المللي پيدا كرده اند و سياست بين المللي را نيز تحت الشعاع قرار داده اند (همان :102(.
اين انرژيها عبارتند از ذغال سنگ، نفت و گاز كه تحولات صنعتي جديد بعد از انقلاب صنعتي عمدتاً مرهون اين نوع انرژيها است و در بيلان انرژي جهان جايگاه والايي دارند. امروزه نفت و گاز از اهميت فوق العادهاي برخوردارند. ارزش آنها (ذغال سنگ، نفت و گاز) تنها در خواص انرژيزايي آنها نيست بلكه اينگونه مواد امروزه در صنايع پتروشيمي كاربرد عمدهاي دارند و به عنوان مواد اوليه مورد استفاده قرار ميگيرند. فرآوردههاي پتروشيمي نيز امروزه در زندگي بشر كاربردهاي زيادي پيدا كردهاند. علاوه بر اين پيشبيني ميشود كه از آنها بويژه نفت در صنايع توليد پروتئين نيز استفاده به عمل آيد. فرآوردههاي پتروشيمي طيف وسيعي را شامل كودهاي شيميايي، پلاستيكها، لاستيكها، الياف مصنوعي، مواد شوينده و پاك كننده، رنگها، سموم، حلّالها و مواد منفجره و غيره تشكيل ميدهد. به همين دليل يكي از صنايع عمده امروز صنايع پتروشيمي ميباشد (روابط عمومي،1364 :155).
اهميت انرژيهاي فسيلي طي زمان نسبت به يكديگر تغيير كرده است. ابتدا ذغال سنگ در قرون 18 و 19 اهميت داشت و به توسعه صنايع بويژه در اروپا كمك شاياني كرد. پس از كشف نفت در ايالت پنسيلوانياي آمريكا در سال 1859 م. به تدريج اين ماده اهميت يافت و جايگزين ذغال سنگ شد. امروزه نيز گاز طبيعي به دليل خاصيت انرژيزايي، سهولت انتقال، قيمت مناسب، صرفه جويي در بهره برداري و از همه مهمتر پائين بودن آلودگي زيست محيطي نسبت به ساير انرژيهاي فسيلي جاي خود را باز كرده و به عنوان رقيب نفت مطرح شده است (همان :144). منابع انرژيهاي فسيلي داراي الگوهاي خاص توزيع ميباشند.
به عبارتي توزيع آنها در سطح كره زمين متعادل نيست. منابع ذغال سنگ عمدتاً در اروپا، شرق آسيا و آمريكاي شمالي پراكنده اند؛ يعني بر مناطقي تطبيق ميكنند كه مناطق بزرگ صنعتي جهان را تشكيل ميدهند. منابع نفت عمدتاً در خليج فارس، خاور ميانه، غرب و شمال آفريقا، آمريكاي مركزي و جنوبي، روسيه، آمريكاي شمالي و اروپا پراكندهاند و خليج فارس به تنهايي حدود 65 درصد منابع نفت جهان را در اختيار دارد (حافظ نيا،1371 :21) و بزرگترين انبار نفت جهان محسوب ميشود. ذخاير گاز نيز عمدتاً در روسيه، ايران و خليج فارس پراكندهاند.
بنابراين مصرفكنندگان نفت و گاز عمده با توليدكنندگان آن تفاوت ميكنند. از اينرو نفت و گاز در حوزههاي مختلف توليد، پالايش، حمل و نقل، انتقال، مصرف و غيره در اقتصاد و به تبع آن در سياست جهان نقش آفريني ميكند. به عبارتي نفت و گاز سياست ملي مصرفكنندگان و توليدكنندگان را به شدت تحت تأثير قرار ميدهد. شايد هيچ چيز به اندازه نفت و گاز در سياست جهان و تحولات ژئوپليتيكي امروز تأثير نداشته باشد. بحرانها و تحولات سياسي و مناسبات متغير جهاني و منطقهاي بويژه در خاور ميانه، خليج فارس و خزر عمدتاً متأثر از عامل نفت و گاز است